به گزارش مشرق به نقل از العالم، هرچند علايم و نشانههاي اوليهاي كه از آغاز تحول در موضع تركيه درقبال رابطه با سوريه حكايت داشت، در همان اوايل بحران آشكار شد اما دو سال سپري شده از بحران به روشني شاخصههاي اين تحول و رويكرد جديد در ماهيت نقش تركيه و اهدافش را نمايان كرد.
محمد نورالدین از کارشناسان مسایل ترکیه در روزنامه لبنانی السفیر در گزارشی با اشاره به این مسایل، 12 مورد را در مورد اهداف؛ برنامهها و دلایل ناکامی سیاست خارجی ترکیه در مساله سوریه برشمرده است:
1- با وجود اينكه احمد داوداوغلو بعد از انجام دهها سفر و توصيه كه آخرين آن در ماه اوت بود؛ همچنان تكرار ميكند كه تركيه موضع خودش را درقبال مخالفان نظام سوريه قطعي و يكسرده نكرده است اما آنكارا بعد از دستكم يك ماه از آغاز بحران در راستاي تشكيل "آغوشي گرم" براي مخالفان سياسي سوريه حركت كرد و اندكي بعد نيز "آغوشي گرم" براي مخالفان مسلح سوري موسوم به ارتش آزاد سوريه ايجاد كرد.
2-تركيه اين گزينه را انتخاب كرد كه نوك پيكان براي سرنگوني نظام سوريه باشد زيرا مقر فرماندهي ارتش آزاد سوريه بود و اولين شوراي مخالفان موسوم به "شوراي ملي سوري" در استانبول تاسيس شد و براساس مجموع گزارشهاي غربي و مطبوعاتي موثق، خاك تركيه به مقر و گذرگاه عبور انواع افراد مسلح تندرو و پايگاه ارسال كمكهاي لجستيكي و نظامي به آنها درخاك سوريه تبديل شد.
3- تركيه همچنين موتور محرك تلاشهاي منطقهاي و بينالمللي براي سرنگوني نظام سوريه نظير "كنفرانس دوستان سوريه" شد كه از ايدههاي آنكارا بود. همچنين هماهنگي كاملي تركيه با اتحاديه عرب براي منزوي كردن سوريه و تعليق عضويت آن در اين اتحاديه وجود داشت.
ديپلماسي تركيه همچنين تلاشهاي بيوقفهاي در محافل بينالمللي براي صدور قطعنامهاي از شوراي امنيت به منظور اعمال منطقهاي حائل و دخالت نظامي خارجي و فشار بر مواضع روسيه و چين مبذول داشت.
4- تركيه همه جايگاه و وزنه خود را براي حذف نظام سوريه از نقشه سوريه و منطقه بكار گرفت و شعار "يا همه يا هيچ" را در دستور كار قرار داد و دل با اين نكته بست كه نظام سوريه به سرعت سرنگون خواهد شد؛ همانند نظامهاي مصر و تونس و درپي آن نظام ليبي. آنكارا براي سرنگوني نظام سوريه در تلاشي رواني براي تقويت شروط سرنگوني آن مهلت تعيين ميكرد. دل بستن به يك گزينه بدون محاسبه احتمال شكست آن باعث ورود سياست تركيه به تنگنا و بنبستي شد كه نه تنها آنكارا آن را با بازنگري در محاسبات اصلاح نكرد بلكه در مسير سياست فرار به جلوي بيشتر حركت كرد.
5- روش شد كه يكي از بزرگترين اشتباهات در سياست آنكارا در قبال دمشق و شكست آن همان كوته نظري در سياست خارجه تركيه در ارزيابي واقعيت داخلي سوريه و موازنههاي داخلي در آن بود و تركيه همچنين به درستي جايگاه منطقهاي سوريه و نقش آن، رويكردهاي سياسي خارجي روسيه و چين، درگيري براي ترسيم موازنههاي نظم نوين جهاني و اهميت سوريه در اين درگيري را درست ارزيابي و بازخواني نكرد و قدرت نظام سوريه در داخل و خارج از نظر سران تركيه دور ماند.
6- نتيجه اين امر بروز خطراتي براي تركيه بود كه پيشبيني آن را نميكرد كه نخستين خطر همان افزايش التهاب مذهبي بين اهل سنت و علويها در داخل تركيه و افزايش شدت برخوردهاي نظامي با حزب كارگرن كردستان تركيه و حضور كردها در شمال سوريه بود.
7- يكي از نتايج همان فروپاشي سريع تئوري "صفر كردن مشكلات" بود كه داوود اوغلو مطرح و رجب طيب اردوغان نخست وزير تركه در دستور كار قرار داد كه چند سال تقريباً ادامه يافت. موضع تركيه در قبال سوريه باعث از بين رفتن روابط با همه همسايگانش از سوريه گرفته تا عراق و ايران و بخشي از لبنان و روسيه شد.
8- بحران سوريه دوگانگي كامل معيارهاي تركيه را نشان داد زيرا آنكارا در مرحله بعدي شعار صفر كردن مشكلات را اينگونه تفسير كرد كه منظورش صفر كردن مشكلات با ملتها و نه با رژیمها است، اما تركيه اين شعار را در قبال انقلاب ملت بحرين دنبال نكرد.
9- روشن است كه سياست خارجي تركيه از طريق تلاش براي سرنگوني نظام سوريه ميخواست با يك تير چند نشان بزند. نخست اينكه تركيه تنها بازيگر و نخستين بازيگر در منطقه باشد زيرا آنكارا ميديد كه سرنگوني نظام سوريه در را به روي تضعيف نظام در عراق به عنوان مقدمهاي براي سرنگوني آن و سپس ضربه زدن به حزبالله در لبنان باز ميكند و در مرحله بعدي محاصره كردن انقلاب اسلامي در ايران سادهتر ميشود و به نفوذ شريك منطقهاي ايراني خود ضربه ميزند.
سخنراني اوغلو در 27 آوريل سال 2012 در پارلمان تركيه براي درك تلاش آنكارا جهت قبضه قدرت در منطقه و تكروي در آن بدون حضور شريكي حتي عربي بسيار مهم است.
دومين هدف تركيه از تلاش براي سرنگوني نظام سوريه بازكردن راه به روي نظامي عثماني-سلجوقي جديدي است كه در سخنرانيهاي اردوغان فراموش نميشود و وي نميتواند آن را دروغ يا اكاذيب تلقي كند زيرا سخنانش در اين باره با صدا و تصوير در بسياري از مراسمها، مستند شده است.
10- تركيه اشتباهي بسيار بد مرتكب شد زيرا خود را به عنوان بخشي از محور اهل سنت در منطقه نشان داد و همه شعارها الگوي تركيه به عنوان يك الگوي لائيك و دموكراتيك فرو پاشيد و انگيزه ايدئولوژيك مذهبي و ديني همچنين در موضع تركيه در تمايز قائل شدن بين خود نيروهاي مخالف سوري نمايان گشت به گونهاي كه جريان اسلامگراي اخواني را پناه داد و همزمان نيروهاي لائيك و كردي در داخل و خارج را پس زد.
11- بحران در سوريه همچنين باعث شد كه تركيه بيشتر به سازمان پيمان آتلانتيك شمالي ناتو نزديك شود به گونهاي كه سامانههاي ضد موشكي اين سازمان در خاك تركيه مستقر شد و مسئولان تركيه معتقدند كه مرزهاي كشور آنها همان مرزهاي سازمان ناتو شده است و براي اولين بار ماهيت ناتو براي تركيه قائل شدند و اين ماهيت را بر هرگونه ماهيت ديگري نظير اينكه تركيه كشوری مشرقي و مسلمان است، ترجيح دادند؛ امري كه تحولي بزرگ وخطرناك و بيسابقه در تركيه به شمار ميرود.
12- تركيه همه روابط گذشته خود با كشورهاي همجوار را قرباني كرد و اعتماد موجود را از بين برد و به عنوان كشوري مداخلهگر در امور داخلي ساير كشورها نمايان گشت زيرا به طور عملي در تلاشها براي سرنگوني نظام در سوريه مشاركت كرده است و در نيتجه سياست صفر كردن مشكلات به سياست سرنگون كردن نظامهايي كه تركيه از آنها راضي نيست تبديل شد. اين امر نيز تحول خطرناكي در نقش تركيه به شمار ميرود كه در گذشته به همپيماني با غرب و اسرائيل اكتفا ميكرد اما اكنون به طرفي در درگيريهاي داخلي در هر كشوري مبدل شده است.
باقي ماندن نظام در سوريه شكست مفتضحانهاي براي سياستهاي حزب عدالت و توسعه حاكم در تركيه به شمار خواهد رفت بنابر اين اين شدت بي حد و مرز براي نه تنها ممانعت از هرگونه سازش با نظام و تشويق به عدم گفتوگو با آن بلكه سوق دادن امور به سمت رويارويي نظامي ديده شده است.
اما با اين حال، سرنگوني نظام نيز اگر روي دهد، هرگز تركيه پیروز این میدان نخواهد بود زيرا مساله در باقي ماندن يا سرنگوني اين يا آن نظام نيست بلكه دررابطه و نگاه بين تركيه و ساير اقشار اجتماعي ديني و مذهبي در منطقه است. از بين رفتن اعتماد و بازگشت شك و ترديد بين تركيه و محيط پيراموني مستقيم آن (به علت بحران تركيه) بلكه محيط عربي (نارضايتي عربستان و امارات و نظاير آنها از حمايت تركيه از نظام اخوانالمسلمين در مصر و تونس) بزرگترين مانع در مسير بازگشت تركيه وتبديل دوباره آن به عنوان بخشي از طبيعي از محيط مشرقي آن خواهد بود.
محمد نورالدین از کارشناسان مسایل ترکیه در روزنامه لبنانی السفیر در گزارشی با اشاره به این مسایل، 12 مورد را در مورد اهداف؛ برنامهها و دلایل ناکامی سیاست خارجی ترکیه در مساله سوریه برشمرده است:
1- با وجود اينكه احمد داوداوغلو بعد از انجام دهها سفر و توصيه كه آخرين آن در ماه اوت بود؛ همچنان تكرار ميكند كه تركيه موضع خودش را درقبال مخالفان نظام سوريه قطعي و يكسرده نكرده است اما آنكارا بعد از دستكم يك ماه از آغاز بحران در راستاي تشكيل "آغوشي گرم" براي مخالفان سياسي سوريه حركت كرد و اندكي بعد نيز "آغوشي گرم" براي مخالفان مسلح سوري موسوم به ارتش آزاد سوريه ايجاد كرد.
2-تركيه اين گزينه را انتخاب كرد كه نوك پيكان براي سرنگوني نظام سوريه باشد زيرا مقر فرماندهي ارتش آزاد سوريه بود و اولين شوراي مخالفان موسوم به "شوراي ملي سوري" در استانبول تاسيس شد و براساس مجموع گزارشهاي غربي و مطبوعاتي موثق، خاك تركيه به مقر و گذرگاه عبور انواع افراد مسلح تندرو و پايگاه ارسال كمكهاي لجستيكي و نظامي به آنها درخاك سوريه تبديل شد.
3- تركيه همچنين موتور محرك تلاشهاي منطقهاي و بينالمللي براي سرنگوني نظام سوريه نظير "كنفرانس دوستان سوريه" شد كه از ايدههاي آنكارا بود. همچنين هماهنگي كاملي تركيه با اتحاديه عرب براي منزوي كردن سوريه و تعليق عضويت آن در اين اتحاديه وجود داشت.
ديپلماسي تركيه همچنين تلاشهاي بيوقفهاي در محافل بينالمللي براي صدور قطعنامهاي از شوراي امنيت به منظور اعمال منطقهاي حائل و دخالت نظامي خارجي و فشار بر مواضع روسيه و چين مبذول داشت.
4- تركيه همه جايگاه و وزنه خود را براي حذف نظام سوريه از نقشه سوريه و منطقه بكار گرفت و شعار "يا همه يا هيچ" را در دستور كار قرار داد و دل با اين نكته بست كه نظام سوريه به سرعت سرنگون خواهد شد؛ همانند نظامهاي مصر و تونس و درپي آن نظام ليبي. آنكارا براي سرنگوني نظام سوريه در تلاشي رواني براي تقويت شروط سرنگوني آن مهلت تعيين ميكرد. دل بستن به يك گزينه بدون محاسبه احتمال شكست آن باعث ورود سياست تركيه به تنگنا و بنبستي شد كه نه تنها آنكارا آن را با بازنگري در محاسبات اصلاح نكرد بلكه در مسير سياست فرار به جلوي بيشتر حركت كرد.
5- روش شد كه يكي از بزرگترين اشتباهات در سياست آنكارا در قبال دمشق و شكست آن همان كوته نظري در سياست خارجه تركيه در ارزيابي واقعيت داخلي سوريه و موازنههاي داخلي در آن بود و تركيه همچنين به درستي جايگاه منطقهاي سوريه و نقش آن، رويكردهاي سياسي خارجي روسيه و چين، درگيري براي ترسيم موازنههاي نظم نوين جهاني و اهميت سوريه در اين درگيري را درست ارزيابي و بازخواني نكرد و قدرت نظام سوريه در داخل و خارج از نظر سران تركيه دور ماند.
6- نتيجه اين امر بروز خطراتي براي تركيه بود كه پيشبيني آن را نميكرد كه نخستين خطر همان افزايش التهاب مذهبي بين اهل سنت و علويها در داخل تركيه و افزايش شدت برخوردهاي نظامي با حزب كارگرن كردستان تركيه و حضور كردها در شمال سوريه بود.
7- يكي از نتايج همان فروپاشي سريع تئوري "صفر كردن مشكلات" بود كه داوود اوغلو مطرح و رجب طيب اردوغان نخست وزير تركه در دستور كار قرار داد كه چند سال تقريباً ادامه يافت. موضع تركيه در قبال سوريه باعث از بين رفتن روابط با همه همسايگانش از سوريه گرفته تا عراق و ايران و بخشي از لبنان و روسيه شد.
8- بحران سوريه دوگانگي كامل معيارهاي تركيه را نشان داد زيرا آنكارا در مرحله بعدي شعار صفر كردن مشكلات را اينگونه تفسير كرد كه منظورش صفر كردن مشكلات با ملتها و نه با رژیمها است، اما تركيه اين شعار را در قبال انقلاب ملت بحرين دنبال نكرد.
9- روشن است كه سياست خارجي تركيه از طريق تلاش براي سرنگوني نظام سوريه ميخواست با يك تير چند نشان بزند. نخست اينكه تركيه تنها بازيگر و نخستين بازيگر در منطقه باشد زيرا آنكارا ميديد كه سرنگوني نظام سوريه در را به روي تضعيف نظام در عراق به عنوان مقدمهاي براي سرنگوني آن و سپس ضربه زدن به حزبالله در لبنان باز ميكند و در مرحله بعدي محاصره كردن انقلاب اسلامي در ايران سادهتر ميشود و به نفوذ شريك منطقهاي ايراني خود ضربه ميزند.
سخنراني اوغلو در 27 آوريل سال 2012 در پارلمان تركيه براي درك تلاش آنكارا جهت قبضه قدرت در منطقه و تكروي در آن بدون حضور شريكي حتي عربي بسيار مهم است.
دومين هدف تركيه از تلاش براي سرنگوني نظام سوريه بازكردن راه به روي نظامي عثماني-سلجوقي جديدي است كه در سخنرانيهاي اردوغان فراموش نميشود و وي نميتواند آن را دروغ يا اكاذيب تلقي كند زيرا سخنانش در اين باره با صدا و تصوير در بسياري از مراسمها، مستند شده است.
10- تركيه اشتباهي بسيار بد مرتكب شد زيرا خود را به عنوان بخشي از محور اهل سنت در منطقه نشان داد و همه شعارها الگوي تركيه به عنوان يك الگوي لائيك و دموكراتيك فرو پاشيد و انگيزه ايدئولوژيك مذهبي و ديني همچنين در موضع تركيه در تمايز قائل شدن بين خود نيروهاي مخالف سوري نمايان گشت به گونهاي كه جريان اسلامگراي اخواني را پناه داد و همزمان نيروهاي لائيك و كردي در داخل و خارج را پس زد.
11- بحران در سوريه همچنين باعث شد كه تركيه بيشتر به سازمان پيمان آتلانتيك شمالي ناتو نزديك شود به گونهاي كه سامانههاي ضد موشكي اين سازمان در خاك تركيه مستقر شد و مسئولان تركيه معتقدند كه مرزهاي كشور آنها همان مرزهاي سازمان ناتو شده است و براي اولين بار ماهيت ناتو براي تركيه قائل شدند و اين ماهيت را بر هرگونه ماهيت ديگري نظير اينكه تركيه كشوری مشرقي و مسلمان است، ترجيح دادند؛ امري كه تحولي بزرگ وخطرناك و بيسابقه در تركيه به شمار ميرود.
12- تركيه همه روابط گذشته خود با كشورهاي همجوار را قرباني كرد و اعتماد موجود را از بين برد و به عنوان كشوري مداخلهگر در امور داخلي ساير كشورها نمايان گشت زيرا به طور عملي در تلاشها براي سرنگوني نظام در سوريه مشاركت كرده است و در نيتجه سياست صفر كردن مشكلات به سياست سرنگون كردن نظامهايي كه تركيه از آنها راضي نيست تبديل شد. اين امر نيز تحول خطرناكي در نقش تركيه به شمار ميرود كه در گذشته به همپيماني با غرب و اسرائيل اكتفا ميكرد اما اكنون به طرفي در درگيريهاي داخلي در هر كشوري مبدل شده است.
باقي ماندن نظام در سوريه شكست مفتضحانهاي براي سياستهاي حزب عدالت و توسعه حاكم در تركيه به شمار خواهد رفت بنابر اين اين شدت بي حد و مرز براي نه تنها ممانعت از هرگونه سازش با نظام و تشويق به عدم گفتوگو با آن بلكه سوق دادن امور به سمت رويارويي نظامي ديده شده است.
اما با اين حال، سرنگوني نظام نيز اگر روي دهد، هرگز تركيه پیروز این میدان نخواهد بود زيرا مساله در باقي ماندن يا سرنگوني اين يا آن نظام نيست بلكه دررابطه و نگاه بين تركيه و ساير اقشار اجتماعي ديني و مذهبي در منطقه است. از بين رفتن اعتماد و بازگشت شك و ترديد بين تركيه و محيط پيراموني مستقيم آن (به علت بحران تركيه) بلكه محيط عربي (نارضايتي عربستان و امارات و نظاير آنها از حمايت تركيه از نظام اخوانالمسلمين در مصر و تونس) بزرگترين مانع در مسير بازگشت تركيه وتبديل دوباره آن به عنوان بخشي از طبيعي از محيط مشرقي آن خواهد بود.